یا حسین

  • خانه 
  • حسرت بر دل نشسته پندانه یک روز از زندگی شکر گزاری شب آرزوها شب یلدا 

حیا دختر ایل من

11 خرداد 1402 توسط دخترای از تبار دنا

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

#روایت_زن_مسلمان 

#زن_لر

 

همشه وقتی قرار هست در مورد چیزی بنویسیم سراغ داده های ذهنی مون می رویم وآن راخونه تکانی میکنیم.

 

 یادم میاد وقتی قرار بود به عروسی یا میهمانی و….برویم مادر ومادر بزرگم شیک ترین وزیبا ترین لباس خودشون می پوشیدند لباسی به رنگ طبیعت ،که از رنگهای گوناگون بود.وساخته شده دست خود مادرهامون .

 مادرم برای رفتن به عروسی دامنی بلند وچین چین ( تمبون ) وپیراهن(جومه) بلند که بلندی آن تا روی چین دامنش می امد با روسری سه گوش وچارقد هفت رنگش را بر تن میکرد موهای خود را چنان شانه میکرد وزیر روسری پنهان میکرد وبا چارقد خود جلوی آن رامی‌پوشیدوازنگاه نامحرم ها پنهان میکرد که گوی همین حالا آیه حجاب نازل شده است. چقد خوشحال از رفت به عروسی وچه خوشحال از لباس های گل منگلی که مادرم برتنم کرده بود ،بودم.

در تاریخ این مرزوبوم به سرزمین زیبایم که نگاه کنی مثل اینکه بهترین برند از لباس را به نمایش گذاشته بودن. لباس اقوام مختلف ایران از لر،ترک،کرد……..که همه زیباترین طرح ورنگ را دربرداشته اند که هیچ گونه کم وکاستی نداشتن.

 

چند وقتی هست که دیگر دوست ندارم به هیچ عروسی ومهمانی و…بروم گوی تمام حجاب مادرانمان را به تاراج برداند دختران زیباوجوانی که گوی سبقت را از غرب گرفته اند واز آن لباس های اصیل و زیبا چیزی برتن ندارند با تن نیمه برهنه وموهای بیرون ریخته خود را برای هرچشم هرزه ای آماده کرداند ورایگان می‌فروشند. 

 

 

از مادر بزرگم شنیده بودم درمنطقه ما اگرخان دختری به نظرش زیبامی امد باید آن دختر حتما به ازدواج او درمی‌آمد زنان ایل ماهم که غیرت آنان از مردان مان کم نبود حاضرنبودن زیر بار هیچ خدا نشناسی بروند. ازشانس بد، دختر زیبای روستا به دل خان نشست وخان خواهرش رابرای خواستگاری نزد خانواده عروس فرستاد خواهر خان که عروس رابرانداز میکرد به دلش نسشت منتظر جواب بود. عروس که می‌دانست راه فراری از دست خان ندارد به مادرش گفت نگران نباش خودم همه چیز درست میکنم.روز عروسی فرا رسید وعروس زیبا با لباس های زیبا در حجله خان آماده بود همین که خان تصمیم گرفت از عروس خود رونمایی کند متوجه بوی بد از عروس خود شد. (عروس قبل از پوشیدن لباس خودرا به مدفوع حیوانات آلوده کرده بود) داماد ازهمه جا بی خبر عروس را با تشر از حجله خود بیرون می‌کند دختر زیبا وباهوش روستا خود رااز دست مرد هوس باز نجات می‌دهد.

این بود غیرت دختران ایل من.

در همه اقوام شیر زنان زیادی این گونه بوداند.از زمانی که گوشی واینترنت وارد خانواده ها شد همه چیز  بر باد فنا رفت .

 غیرت ،حیا،حجاب،وعفت از دختران این مرز بوم رخت بر بست.

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یا حسین

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام خمینی ره
  • بدون موضوع
  • جوانمرد
  • حس خوب
  • حسرت بر دل نشسته
  • داستان کوچ ما
  • روایت زن مسلمان
  • شب یلدا
  • شکرگزاذی
  • غرفه حس خوب
  • غیرت دختر ایل من
  • نفرین مادر
  • پند
  • یک سبد سیب سرخ

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس